شهید صفرزاده وقتی به جمع غواصان واحد اطلاعات عملیات پیوست پیی شهادت را به تنش مالید بود. چه می گویم او شهادت را انتخاب کرده بود و سپس به جمع غواصان واحد اطلاعات لشکر پیوست شبانه روز در هوای سرد رودخانه بهمنشیر خرمشهر تمرین غواصی می کرد.

خستگی و سرما و یاد درد گوش به جان خریده بود تنها تفسیرش از آلام به خدا رسیدن بود. توی نیمه های شب پر از سکوت نخلستانهای بهمنشیر، نماز شب به پا می کرد تا به خدا نزدکتر شود و عرش را درک کند.

خاطره ای از شهید صفرزاده

می دانید رفقا وقتی توی نخلستانها تنها هستی یک چیز به ذهن شیعه متواتر می شود “تنهایی های امیرالمومنین، ناله های علی ع ، سر در چاه نمودن حیدر کرار و آن گریه های سوزناک حضرتش”.

 صفر زاده و قتی اشک می ریخت خط عبادش در امتداد  محبت به مولای متقیان امیر المومنين علی علیه السلام بود. برای خودش برای حفظ انقلاب برای امام شهیدان برای ملتش برای مظلومیت جهان اسلام برای بازماندگان شهدا و… اشک می رخت و با معبودش راز و نیاز می کرد.

شهید صفر زاده دوست داشت وقتی که شهید شود تیر بر گلویش بنشیند. قطعاً محبت به علی اصغر اباعبدالله الحسین علیه السلام در او موج میزد. برای همین بود که در معرکه عاشوایی کربلای ۴ در رودخانه خین “جزیره بوارین” تیر حرمله بعثی به گلویش نشست تا به آرزویش دست یابد و جاودانه تاریخ شود.

آری ای برادر می دانی چقدر دلتنگش شده ام؟

 تمسال زیبایش همیشه پیش روی چشمانم خودنمایی می کند و صدای نوحه هایش هنوز در گوشم می پیچد و روضه هایش مرا به زیر قبه اباعبدالله می برد. گاهی اشکم از این بابت جاری می شود که چرا رفقای شهیدم رفاقت را با شهادت به پایان برده اند در حالی که دل دردمند ما جاماندگان این رفاقت را پایدار داشته است. تا شاید این تشنگی وصل، به دعای رفقای شهیدمان نتیجه بخش باشد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

روای: محمدصادق شاه تقی راد