چرا در کوران دفاع مقدس جراحت ها و شکستگی های رزمندگان زودتر از حد معمول خوب می شد؟

شايد شما هم شنيده باشيد كه در دوران دفاع مقدس، برخي زخم ها، شكستگي ها و صدمات بدني زودتر از حد معمول التيام مي يافت، رزمنده اي كه جراحتش نياز به پانسمان روزانه داشت  و گاهي روي زخم هايش هنوز خشك نشده بود، سرباز يا پاسداري كه با شكستگي هايي كه تنها چند روز از گچ گرفتن آن مي گذشت. مجروحي كه بنا به تشخيص پزشكان چند ماه ديگر مي بايست ميهمان تخت و بيمارستان باشد تا دوران نقاهت خود را بگذراند، علي رغم ممانعت پزشكان و اطرافيان دوباره عازم جبهه ها مي شد.

در آن دوران حماسه، چه بسا، زخمي كه می بايست در عرض ۳ ماه و يا بيشتر بهبود يابد، ۱۵ يا ۲۰ روزه خوب مي شد. آن هم در ميان باروت و خاك و  گرد و غبار و گاهي نيز در هواي گرم خطه جنوب.

چند سال پس از آن  دوران با مطالب زيادي در ارتباط با قدرت تفكر، تلقين مثبت، شفايابي و شفادهي ارادي برخورد كردم. دريافتم كه با قدرت ذهن و تسلط بر ضمير ناخود آگاه مي توان به موفقيت هايي دست يافت. مي توان خود را در وضعيت مطلوب، سالم و پر انرژي تجسم كرد. اين كار باعث مي شود روند بهبودي با سرعت بيشتري انجام پذيرد.

ابوعلي سينا سلامتي را در احساس سالم بودن مي داند  و نه تنها منكر تاثير پذيري متقابل نفس و بدن بر روي يكديگر نيست بلكه  تاكيد دارد هركدام از اين دو از ديگري اثر مي پذيرد. تاثير شديد روان بر بدن از لحاظ احساسات  نيز قابل بررسي است. خشم ، نفرت، حسد و ترس بر كل دستگاه عصبي موثر و ممكن است حتي به بيماري و مرگ منجر شود. از سوي ديگر احساسات مثبتي نظير اميد ، اعتماد به نفس و مهر و محبت نيز باعث سلامتي بيشتر دستگاه عصبي مي شوند و بدن را سالم نگه مي دارند.

شيخ الرئيس از اين هم  پا را فراتر گذاشته و معتقد است «اگر روح قوي باشد، مي تواند بر بدن ديگران نيز اثر بگذارد» در نوشته هاي ابن سينا شواهدي از خواب مصنوعي و تلقين نفساني نيز ديده مي شود.

چندين سال بعد خوزه سيلوا نويسنده كتاب «دستان شفابخش» با بهره گيري از نظريات بزرگان علم و دین عنوان مي كند: «ما مي توانيم با تغيير دادن وضعيت رواني مان، وضعيت جسماني خويش را بهبود بخشيم، انواع خلسه ها و مديتيشن و بسياري از حالات روحي و ذهني سازنده، تحت تاثير امواج مغزي پدپد مي آيند». وي عقيده دارد با رفتن به سطح آلفا و تجسم كردن خويش در حالت سلامتي كامل، بهبودي سريع تر را براي خود به ارمغان خواهيد آورد. اين تصوير سازي ذهني  را آنقدر بايد تكرار كرد تا به واقعيت نزديك شود. آلفا سطحي از امواج مغزي است كه فركانس آن نصف فركانس امواج مغز درحال بيداري كامل است، يعني از ۷ تا ۱۴ سيكل در ثانيه. هنگامي كه امواج مغزي آلفا فعال هستند احساسات طبيعي همچون صلح و صفا و آرامش، سراسر وجود انسان را فرا مي گيرد.

خلاصه اين كه با رفتن به سطح آلفا و تجسم خويش در وضع مطلوب (البته به طور مكرر)، بهبودي سريع تري را به دست  خواهيد آورد.

***

يكي از رزمندگان كه براي چندمين بار مجروح شده بود، داستان بهبودي خويش را اين طور بيان كرد:

بر اثر تركش هاي بي شمار و موج انفجار هر دو پايم از كار افتاده بود. به صورتي كه در ابتدا هيچ حس و حركتي نداشت. تعداد تركش هاي ريز، آن قدر زياد بود كه نمي شد شمردشان. از محل بعضي از آن ها هنوز آب و خون جاري بود به طوري كه نياز با پانسمان داشتند. با اين حال هفته اي چند بار با ويلچير براي فيزيوتراپي در بيمارستان رفت و آمد مي كردم. كه اين باعث شده بود پاهايم بيشتر ورم كند.

يك روز كه بچه هاي گردان به ديدنم آمده بودند گفتند زودتر خوب شو ، يك ماه ديگر عمليات است كه بايد در آن شركت كني، آن موقع نمي دانستم كه شوخي مي كنند و اين حرف را براي روحيه دادن به من مي زنند. در پاسخ گفتم حتما خوب خواهم شد!. قرارمان يك ماه ديگر در منطقه!

وقتي از دكتر معالجم در بيمارستان خواستم  مرا مرخص كند، با اعتراضي بوی تمسخر می داد مواجه شدم. بلاخره پس از اصرار و پافشاري، با صندلي چرخ دار راهي منزل شدم. بعد از چند روز زماني كه براي انجام فيزيوتراپي مراجعه كردم، گفتند: شما ديگر نمي توانيد از اين امكانات استفاده كنيد چون از بيمارستان مرخص شده ايد و ديگر مريض ما نيستيد، مگر اين كه دكتر بنويسد. با همان حال به سراغ دكتر رفتم و از ايشان خواهش كردم كه برايم چند جلسه فيزيوتراپي بنويسد. ايشان گفتند : برو نيازي به فيزيوتراپي نداري! خدا را شكر كن كه پاهايت قطع نشده و هنوز هست. همين اندازه كه مي تواني با ويلچير حركت كني ، خيلي شانس آورده اي! .  هنگامي كه گفتم آقاي دكتر من بايد تا يك ماه ديگر در جبهه باشم. لطفا كمكم كنيد، دستور دهيد فيزيوتراپي من ادامه يابد. همان طور كه با ناراحتي از اطاق خارج مي شد گفت: براي شما ديگر فايده ندارد، بايد صندلي چرخ دار را بپذيري، جبهه را بگذار براي رزمندگان ديگر! خواهش كنان تا وسط هاي بخش به دنبالش رفتم، و ايشان براي اين كه بيش از اين التماس هاي مرا نشنود بر سرعت خود افزود و دور شد.

به ناچار سراغ آقاي دكتر افضلي ارتوپد، رفتم و خواسته ام را نزد ايشان مطرح كردم. كه پس از معاينه، دستور چند جلسه فيزيوتراپي را بريم نوشتند. در مدتي كوتاه آثار مثبتي را در پاهايم احساس كردم . ايشان (دكتر) مي فرمودند حداقل چند ماه ديگر بايد ويلچير و فيزيوتراپي را تحمل كني تا بهبودي نسبی حاصل گردد و من علي رغم احترامي كه براي حرف ايشان قائل بودم، نمي توانستم بپذيرم. آخر مي بايست قبل از يك ماه (شروع عملیات جدید)  در جبهه باشم!

در آن موقع يك مدل كفش طبي كه قسمت بالاي آن به صورت ميله نازك دور ران محكم مي شد و در محل زانو دو لولا داشت، باب شده بود.  آقاي دكتر يك جفت از همان كفش ها را كه قسمتي از وزن بدن را تحمل مي كرد برايم مهيا ساخت كه بعد از مدتي با كمك دو عصاي زير بغل موفق شدم چند ثانيه روي پاهاي خود بايستم. مشقت بسياري را تحمل كردم ولي از خوشحالي آن لحظه هرچه بگويم كم است.

هرچند به خاطر درد ناشي از فشاري كه به تركش هاي ريز كه هنوز در لابه لاي ماهيچه ها و زیر پوست قرار داشت دلم ضعف مي رفت و كم مانده بود از شدت درد بي هوش شوم . اما نيرويي عظيم،  مانع از عقب نشيني ام مي شد. از درد به خود مي پيچيدم اما وقتي در آينه ايستادن خود را مشاهده كردم فرياد شادي همراه با جاري شدن اشك شوق، مطب دكتر و كل مجموعه پزشكي را به هم ريخت.

مجروح و کمپوت

…آري، درست يك ماه گذشته بود كه با دو عصاي زير بغل و دو كفش آهني بلند، به شكلي كه هنگام راه رفتن پاهاي خود را روي زمين مي كشيدم،  در جبهه هاي نور عليه ظلمت به دوستانم پيوستم. چندي نگذشت كه يكي از عصاها را كنار گذاشته و بعد از مدت كوتاهي آن ديگري را نيز دور انداختم.

هنوز عمليات شروع نشده بود كه كفش هاي طبي هم به عصاها پيوستند و همين جا لازم است از پزشك معالجم كه با صبوري و سعه صدر، پاهايم را به من برگرداند تشكر كنم.

دكتر جواد افضلي، ارتوپد و استاد دانشگاه كه نقش بسزايي در مداواي مجروحين جنگ تحميلي ايفا كرده است مي گويد: سيستم پزشكي ما در زمان جنگ دو عيب بزرگ داشت يكي اين كه اسناد و مدارك و سوابق بيماري ها جمع آوري و نگهداري نمي شد و ديگر اين كه مجروحين از شهرهاي مختلف به بيمارستان مي آمدند و پس از بهبودي يا حتي در نيمه هاي راه مداوا، عازم جبهه يا شهرو ديار خويش مي شدند. به همين دليل  امكان ثبت چگونگي روند بهبودي مقدور نبود. در آن زمان گاهي تعداد مجروحان آن قدر زياد بود كه فرصت فكر كردن به اين موضوع پيش نمي آمد و تنها در صدد اين بوديم كه هر طور شده زخم مجروح را ببنديم و راست و ريست كنيم  تا بتوانيم، زود تر به مجروحان ديگر بپردازيم . لازم به ذكر است كه  آن مجروح عزيزي كه خاطراتش را بيان كرد و خواست نامش محفوظ بماند، بازيابي سلامتي  و دوباره ايستادن روي پاي خود را،  مديون این دكتر شریف مي داند.

دكتر احمد زاده كه خود نيز توفيق حضور در جبهه هاي نور عليه ظلمت را داشته است ضمن تاييد «ترميم شدن سريع تر زخم ها در آن دوران» مي گويد: خود من هم مشاهداتي داشتم. تحمل بچه ها در آن زمان نسبت به درد و عوارض صدمات، بيشتر از حالت معمولي بود و ترميم جراحات زود تر انجام مي شد.  ضمن اين كه مطالعات زيادي در دنيا انجام شده است كه تاثيرعوامل روحي و معنوي را در بهبود بيماري ها و قطعا در ترميم زخم ها و جراحات ناشي از جنگ،  تاييد مي كند.

دكتر علي محمدگودرزي عضو  هيئت علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توان بخشي تهران،  ضمن اظهار خرسندي از مطرح شدن اين موضوع ، عقيده دارد كه اين مسئله بسيار فراتر از اين است كه در يك گزارش مطرح شود بلكه بايد فراخواني وسيعي صورت گيرد و از دانش و تجربيات علما، دانشگاهيان و دست اندركاران روح و روان ، براي شفاف تر شدن مسئله بهره جست.

ايشان مي فرمايد: جنگ و دفاع داراي دو مفهوم و رويكرد متفاوت است. ما يك زمان راجع به جنگ، ستيزه جويي و پرخاشگري صحبت مي كنيم و زماني در ارتباط با  حوزه دفاع مقدس. در دفاع هشت ساله، ما يك آرمان معنوي و مذهبي داشتيم و بر مبناي آن از حريم جغرافيايي كشور وآرمان هاي انقلاب خودمان دفاع مي كرديم. روي اين مبنا جنگ  براي ما يك هدف معنا بخش و تعالي بخش بود.

تحقيقات انجمن روان شناسان آمريكا (AP)  بر روي سربازان و افسران عالي رتبه آمريكايي نشان مي دهد كه آن ها تمايلي براي حضور در جنگ عراق و افغانستان ندارند و روز به روز  ميزان تمارض ها (مليجرينگ) بيشتر مي شود. ولي ما در دفاع مقدس تمارض نداشتيم بلكه برعكس، رزمندگان ما براي حضور «اشتياق » داشتند. پس مي توان كلمه «تمارض» را در مقابل كلمه «اشتياق» قرار داد. يعني دفاعي كه مبتني بر اشتياق است. تحقيقات نشان داده كه آن ها بيماري هاي روحي و افسردگي و اضطراب هايشان بي نهايت است و بيماري ها و زخم ها نيز طولاني تر درمان مي شود. به دليل اين كه آن ها هيچ تمايلي براي بازگشت به صحنه جنگ نداشتند. ولي ما تمايل داشتيم در دفاع مقدس حضور داشته باشيم. چرا كه هر لحظه اين حضور خودمان را يك توفيق معنوي و در واقع يك كمال يافتگي و كمال جويي در صحنه مبارزه حق عليه باطل مي دانستيم. پس  ريشه بحث مي تواند كاملا روشن باشد. آن جا تمارض است به خاطر اين كه بحث ستيزه جويي است و تجاور به حقوق ديگران و اين جا بحث دفاع از دين و ميهن و خانواده. در اين جا حتي از كشته شدن دشمن خوشنود نبوديم و هيچ كس هم علاقه مند نبود كه اسيري را مورد آزار و اذيت قرار دهد، چون براي ما بحث انسان و حقوق انسان مطرح بود. به عبارتي اين جا يك آرمان با چشم اندازي كاملا روشن  وجود داشت. يك هويت ملي، يك هويت انقلابي و يك هويت معنوي، اگر اين مفاهيم را كنار هم بگذاريم مي بينيم كه «اشتياق» براي بازگشت به صحنه نبرد يكي از دلايلي بود كه مي توانست التيام بخشي بيشتر، و بهبود يافتن سريع تر  را براي رزمندگان ما ايجاد كند. جالب است نسل هاي آينده بدانند كه  جوانان ما در صحنه هاي مبارزه، كارهاي سخت و طاقت فرسا را داوطلبانه انجام مي دادند در حالي كه در جبهه مخالف، مسائل فرار و تمارض و نرفتن به صحنه نبرد، مطرح بود.

در نتيجه  بايد گفت كه ما دو رويكرد كاملا متفاوت داريم ، كه علم روان شناسي نشان مي دهد، حالات روحي در «جنگ و ستيزه جويي» با  « نبردي كه مبتني بر ايمان مذهبي» باشد، بسيار متفاوت است،  آن ايمان باطني سبب ايجاد اراده مي شود و اراده، انگيزه را زياد مي كند . انگيزه باعث حركت مي شود و پس از آن اميد به وجود مي آيد و اين اميد بخشي در واقع روي بيماري ها و آسيب هاي جنگ اثر مثبت تري دارد.

حجت الاسلام و المسلمين دکتر علي جلائيان محقق و مشاور امور اجتماعي  در اين زمينه مي گويد: مسئله بهبودي سريع تر رزمندگان اسلام را مي توان از ۴ منظر مورد بررسي قرار داد.

اول اين كه در نيروهاي دفاع مقدس، اميد فراواني وجود داشت. در قرآن كريم و روايات بي شمار و موارد زيادي در ارتباط با «رجاء»  و نقش آن در سلامتي و بيماري ها  بيان شده است. . شايد شما هم شنيده باشيد كه در بعضي سرطاني ها آن ها يي كه اميد دارند غالبا قابليت مبارزه بر سرطان را پيدا مي كنند.

از طرفي از تاثير غير قابل انكار روح بر بدن نيز نبايد غافل شد زيرا كه ابن سينا در فن ششم الشفاء الطبيعيات،  نسبت نفس به بدن را مانند نسبت پادشاه به مملكت و كشتيبان به كشتي دانسته است، گرچه  اين دانشمند نفس و بدن را متغير مي داند اما منكر تاثير و تاثر آن ها بر يكديگر نيست، بوعلي تاكيد مي كند و اذعان دارد كه هركدام اين ها از ديگري تاثير مي پذيرد.

جلائيان مي افزايد: هم چنين روايات فراواني روشنگر اين مطلب است كه دعا مي تواند،  قضا و بلاي حتمي را دفع كند. چنان كه شاعر مي فرمايد:

دلا بسور كه سوز تو كارها بكند    /         دعاي نيمه شبي دفع صد بلا بكند.

با دعا مي شود بيماري را از بين برد و يا عوارض آن را تقليل داد. تحقيقي در آمريكا صورت گرفته و به اين صورت كه دو گروه افراد را برگزيدند و نام مثبت و منفي را بر آنان نهادند و بدون آن كه هيچ كدام از انتخاب شدگان و يا  پزشكان آن ها از اين موضوع اطلاع داشته باشند. افراد ديگري تعيين شده بودند كه فقط براي گروه اول(گروه مثبت) دعا كنند. سپس علائم حياتي و ميزان طول درمان آن ها مورد بررسي قرار گرفت. آن هايي كه برايشان دعا مي شد، طول درمان شان خيلي كمتر شده بود و بهبودي بهتر و علائم حياتي شان هم دقيق تر بود. در  دانشگاه علوم پزشكي مشهد هم تحقيقاتي صورت گرفته و تاثير قرآن بر طول درمان، تاثير قرآن و دعا در آرامش پس از اعمال جراحي، تاثير قرآن بر كساني كه عمل جراحي قلب باز را انجام داده اند و نكته جالب اين كه، تاثير مثبت دعا و نيايش و تلاوت قرآن بر روند بهبودي بسيار مشهود بوده است. چه كسي است كه دعاهاي رزمندگان، مجروحين و نماز شب آنان را  به ياد نياورد ضمن اين كه دعاي ملت و امام امت نيز همواره بدرقه راهشان بود.

سومين مورد قابل اعتنا «هدف» و به دنبال آن «انگيزش» است. وقتي انسان هدف مقدس و  بزرگ تري دارد به طور طبيعي به جسمش كمتر اعتنا خواهد كرد و در پي آن هدف مي باشد. در اين حالت ضمير ناخودآگاه  به طور خودكار بدن را آماده مي سازد تا در شرايط هرچه مطلوب تر در خدمت هدف باشد . با اين وضع، طبيعي است كه جراحات و صدمات بدني رزمندگان اسلام زودتر از حد معمول التيام يابد.

مورد بعدی ، ناديده انگاري و بي اعتنايي به مرض است. كه باعث مي شود عوارض منفي ناشي از جراحت و بيماري رشد نكند و محو گردد. بسياري از رزمندگان اسلام به تنها چيزي كه فكر نمی كردند جراحت و مجروحيت شان بود.  در اين باره آقای دكتر افضلي با استناد به اعتقاد ابن سينا،  مي گويد: اگر كسي خودش را بيمار فرض كند، با تفكرات منفي خويش حتي مي تواند خود را به كام مرگ بكشاند! يك فرد قادر است كسالت جزئي را در نظر خودش تبديل به كوهي كند و ناخواسته درگير بيماري هاي سخت شود. اين مسلم است كه روان بر جسم اثر دارد. البته و به طور مسلم، عكس آن هم صادق است.

انديشه ها و تصورات، بدن را تحت تاثير قرار مي دهند و تغييرات جسماني، تابع حالات روحي است، تجسم و تفكر سقوط از ارتفاع، موجب سرگيجه و سقوط احتمالي مي شود.

ابن سينا نيز عقيده دارد «حالات نفساني و انديشه ها بر بدن تاثير مي گذارد؛ مثلا درك عظمت الهي و انديشه در آفرينش و خلقت خداوندي، جسم را تحت تاثير مثبت قرار مي دهد. اين فيلسوف ايراني همچنان اعتقاد دارد: اگر والدين هنگام عمل زناشويي به زيبائي ها ، به خصوص چهره اي  دل انگيز توجه داشته باشند، در نهايت صاحب نوزادي با صورت زيبا خواهند شد، و برعكس.

بسيارى از فلاسفه (از جمله ابن سينا و شيخ اشراق) اعتقاد دارند اگر روح قوى باشد، مى‏تواند بر بدن ديگران تاثير بگذارد.  ابن‏سينا شواهدى از خواب مصنوعى و تلقين نفسانى را مطرح مى‏سازد. نكته مهم در يافته‏هاى او اين است كه وى عامل تحقق اين امور را طبيعت روح مى‏داند. به عبارت ديگر، عامل پيدايش خواب مصنوعى، سحر، تلقين و چشم زخم، دخالت نيروى فوق طبيعى بيرونى نيست; بلكه عامل پيدايش اينگونه امور، خود روح است.

ابن سينا – با توجه به تجارب پزشكى خويش – اعتقاد دارد يك بيمار جسمانى را از راه قدرت روح و قدرت اراده مى‏توان كاملا درمان نمود. به همين صورت، يك فرد سالم نيز ممكن است تحت تاثير توهم بيمارى و يا تلقين بيمارى، بيمار شود.  اين گفته را با آزمايشهاى جديدى كه بر بيماري هاى روان‏تنى انجام داده‏اند، مى‏توان تاييد كرد. آزمايشهاى مكرر، اين حقيقت را آشكار مى‏سازد كه احساس خصومت، افسردگى و اضطراب، به نسبت هاى مختلف، پايه بسيارى از بيماري ها و اختلالات جسمانى است. بيمار بندرت از اضطراب، افسردگى، تنش هاى درونى و حساسيت ها اظهار ناراحتى مى‏كند و به جاى شكايت از پديده‏هاى روانى، بيشتر از علائم ظاهرى مثل استفراغ، اسهال، بى‏اشتهايى و… شكايت مى‏نمايد. اگر علت درونى بروز اين ناراحتي هاى جسمانى معلوم شود، به سرعت مى‏توان آنها را درمان كرد.

دكتر خالقي نيز نقش مذهب و مسائل اعتقادي را در بهبود سريع تر بيماري ها ، موثر مي داند وي مي گويد: تحقيقات نشان داده است كه علما و مراجع تقليد و به طور كلي بزرگواران ديني، علي رغم اين كه ممكن است به تغذيه خود توجه چنداني نداشته باشند ولي  همواره داراي عمر طولاني تري نسبت به بقيه هستند. اين ثابت مي كند كه اعتقادات مذهبي و آرامشي كه تجلي يافته همين اعتقادات است ، در تقويت روح و جسم تاثير مثبت دارد.  همچنين با تفكرات مثبت، سيستم ايمني بدن تقويت مي شود و طبيعي است كه زخم ها و جراحات  و بيماري ها زود تر بهبود يابد.

همان طور كه در بيانات همه بزرگواران مشهود بود تاثير خوب و بد قدرت روح و هيجانات ذهني بر  جسم و ارگانيسم بدن كاملا مشخص و اثبات شده است. رزمندگان اسلام خواسته يا ناخواسته از اين بحر بي كران بهره ها جستند. آنان عاشقانه دست و پا وسر و جان خود را در راه معبود نثار كردند.

اگر درحال حاضر، پس از گذشت حدود به چهل سال از جنگ تحميلي،  پذيرفتن «روند ترميم سريع تر» كمي سنگين مي نمايد، ايراد از ديدگان ماست ، چرا كه آن ها باحضور خود  در جبهه هاي نور، تمام وجود خويش را در طبق اخلاص نهاده و خدايي شدند و ترميم شدن سريع تر  چند سلول گوشت و پوست و استخوان  كه مي بايست در خدمت روحي بلند با اهداف الهي  قرار گيرد، خيلي بعيد نيست. عامری